چهارشنبه سوری....گردش دربند...
این پست مجددا آپدیت شده. امسال چهارشنبه سوری افتاده یه روز قبل از روز عید... ما امسال اومدیم خونه مامان بزرگ (مامان بابا)تا چهارشنبه سوری و البته فرداش عید رو دور هم باشیم. عمه نادیا هم چندتا از این ترقه و فشفشه های بیخطر برای تو و امیر حسین خریده بود... ما هم با هم رفتیم تو حیاط که یکم ترقه بازی کنیم که دیدیم انقدر هوا پسه و دور از جون عین جنگ جهانی سومه گفتیم تا مصدوم و مجروح ندادیم پا به فرار بزاریم.... خلاصه سریع جیم شدیم تو خونه و چند تا عکس بیشتر نشد بگیریم...حــیف... آخر شبم رفتیم دربند کباب زدیم...جای همه خالی،تا دوازده شب بیرون بودیم و سه تا رستوران رفتیم(دوتاش برای قلیون) عکسها ...