تولد 9 سالگی امیر حسین جون
ببخش چند وقته سرم شلوغه و نمیرسم وبلاگتو بروز کنم ولی تولد امیرحسین جون بهانه ی خوبی شد واسه بروز شدن وبلاگت
خب بریم سر اصل مطلب...
از چند روز قبل که بهت گفتیم تولده امیره میگفتی تولد منه خخخ چند روز طول کشید برات موضوع رو جا بندازیم که هر کسی جشن تولد خودش رو داره.
کادو گرفتیم گفتی ماله منه دوباره اینم یه پروسه ی طولانی داشت و در آخر تو راضی شدی که بگی امیر تولدت مبارک اینم کادوت
هیچی دیگه روز موعود رسید و ما وارد جشن شدیم تو تا کیک رو دیدی تمام آموخته های استادان(منو بابا) رو فراموش کردی و به سمت کیک و کادوها حمله ور میشدی...
یعنی انگشت بود که تو هوا میگرفتیم نخوره به کیک امیر بنده خدا
شمع هارو هم که به زحمت تک تک روشن میکردن و تو بلافاصله قبل امیر فوت میکردی
و این پروسه سه چهار بار تکرار شد تا امیر موفق شه نصف شمع هارو زودتر از تو فوت کنه و اعصاب نمونده بود براش
دست عمو درد نکنه یه کادو واست گرفته بود دستت که داد یکم آروم شدی و کلی بازی کردی باهاش. خلاصه به خیر گذشت
کیک که خیلی خوشمزه بود
اینم عکسها.
...تلاش های بی وقفه ی ایلیا...قیافه امیر روووو
شاکیه دیگه خخخخ...
...آخرین سوخت...
امیر جونم تولدت مبارک با آرزوهای بهترین ها واست.