یه مهمونی دیگه پر از نینی های خوشگل و جیگر...
روز پنجشنبه ، 31 مرداد خونه ی سرور جون دوست گلمون ، مهمونی نینی های اردیبهشتی برگزار شد.
تعدادمونم حدودا 16-17 تا مامان به همراه نینی های دوست داشتنی بود که همونجور که معلومه تعداد کلی مون به 32-34 نفر بود که این تعداد برای ترکوندن یه خونه کاملا کافیه...
و نینی های ما هم نامردی نکردن و خونه رو منفجر کردن...سرور جون من همینجا یه معذرت خواهی کنده از شما میکنم ، خیلی گلی ، خیلی مهمون نوازی ، خیلی کدبانویی ، خلاصه آخرشی...
آقا فراز گلم با سخاوتمندی تمام اسباب بازی ها شو در اختیار بچه ها میگذاشت...ممنونم خاله.
راستی ما بالاخره شبنم خانووم و رانیا جونو دیدیم . اصلا مهمونی به مناسبت ایران اومدن شبنم جون بود.
خیلی حرف زدم بریم عکسها و توضیح هاشون:
ادامه مطلبببببب :
اینجا در بدو ورود با کیمیا خانوومی به اتاق فراز جون رفتین برای امر خیر فضوووولی!
یه عکس دسته جمعی دیگه...وای مگه این فسقلی ها یه جا آروم میشینن؟!؟!
معتادین به تی وی مشغول نگاه کردن تیمی (همون ببعی نینیه، بچه ی ببعی مونثه تو شان د شیپ)
ایلیا در حال تقسیم چوب شور ها و پذیرایی کردن کاملا عادلانه
کی میگه نینی ها نمیتونن مسالمت آمیز با یه وسیله بازی کنن؟؟؟هان؟ هان؟ هان؟
ایلیا و علی جون در حال تعامل و همفکری:
خدایی از این پسر گلتر و آقا تر کی دیده؟ میزبان کوچولومون: آقا فراز
طبق قانون لیدیز فرست: کیمیا خانوووم:
ملینا خوشگل خانووم:
دیبا سادات گل و زبر و زرنگ که بهم میگفت عمه خاله تو کل عکسهات سرت پایینه
رانیا خانووم دلبر و آرووم و سربه زیر که عاشقشمممم:
دوباره رانیا (پارتی بازی مشهووود)
تلما جون مو فرفری مهررربون و دلسوز:
بنیتا خانووم که خیلی ملوس و تو دل برو بود...شبیه عروسک بود موش موشی خانووم:
الینا خانووم بانمک و تو دل برو:
و حالا گل پسر ها: آقا فراز گل:
علی جونی پسر آقا و یه نمه شیطون:
آقا رادین خوشگل و جیگر که جای خواهر کوچولوی نازش خیلی خالیبود بینمون. :
آقا طاها ی خوشتیپ و جدی که با موی کوتاهم خوشگل و نازه.
آقا مهدی کل گه کلی وقت بود ندیده بودیمشون و کلی مــــــــــــرد شده ماشاالله
آقا مبین جیگر طلا که زودی رفت و نذاشت دل سیر ببینمش خیلی آرووم بود
آقا نیما هم که کلی خوش تیپه و موهاشم خیلی باحال وایمیسته ،بوووس:
امیر علی جون که سرش به بازی و شیطونی گرم بود حسابی...
ایلیا در حال اجرای زنده: با ساز بلز!
ایلیا در حال اجرای زنده : با همین وسیله هه دیگه ، فیگور خوندنشو دارین؟
بچه ام هلاک شد از بس خوند...با همون ادوات ساز خوابش برد ...هههه
میگم سرور کدبانویه نگین چرا...خودتون قضاوت کنین مثلا عصرونه بود ، چای و میوه!
ممنونم سرور جون همشون خوشمزه بودن.
بازم ممنون بابت زحماتت ...جای همه ی بچه ها و مامانهایی که نبودن بسیاااار بسیاااار خالی بود.
پایان.