روزهای تلخ و شیرین من و ایلیا...
خیلی سخته که قبول کنم وقتش شده...
وقت گرفتن شیر مادر از تو...خیلی سخته ببینم بهانه هات و دلتنگی هاتو واسه شیر خوردن.
وقتی گولت میزنم و سرتو گرم میکنم تا حواست پرت شه دلم آتیش میگیره...تو یادت میره ولی من نه!
تو مشغول بازی میشی یا مشغول خوردن خوراکی ایی که جایگزین محبوبت شده.
ومن مشغول کلنجار رفتن با خودم...
خیلی تلخه که تورو از خودم دور میکنم و خیلی شیرینه که حس میکنم یه مرحله ی دیگه بزرگ شدی...
امیدم،مامانو به خاطر این گول زدن ها و دور شدن ها ببخش.دلتنگ حس گرمای صورتتم. خیلی.
یک نمونه گول زدن(چشماش هنوز راضی نیست واسه خوردن نی شیر بجای شیر مامان)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی