اولین صداها...
پسر گلم...
یواش یواش داری بزرگ میشی!!! هر روزت یه تجربه جدید از مادر بودن رو یادم میدی.
هر روز با نمک تر و خوش خنده تر میشی. قربونت برم.
4 روز پیش خونه مامان بزرگت بودیم(مامانو) عمو مجید اینام بودن که عمه جونت باهات حرف زد و گفت بگو عمه ...
باور کردنی نبود اما تو بعد از چند بار شروع کردی به صدا در آوردن(حرف زدن)
میگفتی مممم،با صدای بلند چند بار حرف زدی...هممون ذوق زده شده بودیم...
من که اشکم داشت در میومد!!!
از اون روز هر روز تلاش میکنی که بازم حرف بزنی... هر روز رو با صداهای بلند شروع میکنی...
فدای صدای قشنگت...
دوست داریم.بووووس.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی