ایلیا و مبین در خانه اسباب بازی...
امروز من و ایلیا و پسر عموی ایلیا(امیر حسین)
بایه دوست خوبم(هدی جون) و نینی خوشگلش (آقا مبین)
تو خونه اسباب بازی فردیس یه قرار کوچولو داشتیم...
تا به حال این بهترین تجربه ی ایلیااز خونه اسباب بازی بود...
البته من و هدی هم موفق شدیم حسابی کودک درونمون رو سرحال بیاریم...
چون ماهم مثل بچه ها هم تاب بازی کردیم...هم رفتیم تو استخر توپ و هم از سرسره ی بادی بالا رفتیم...
خب دیگه تعریف بسه بریم عکسها رو ببینیم...
بقیه عکسها توی ادامه مطلب:
ادامه مطلب رو بزنین:
هاج و واج در حال تماشای بچه ها!!!! :
ایلیا و امیرحسین مهربون که همش حواسش به ایلیا بود:
وباز هم متعجب در قصر بادی...:
در این عکس ایلیا رو در حال پایین اومدن از سرسره بادی میبینین...(ایلیا داره از ترس داد میزنه!)
اینجا ایلیا و مبین کلاهاشونو عوض کردن....
این ماشینم داستان داره...ههههه(قابل توجه هدی)....ههههه...
و در آخر ایلیا بالاخره از بازی خسته شده....آخی نگاش کنین...
بای بای/...