من.ایلیا و بابا بزرگ...
ما امروز به صورت یکهویی راهی بهشت زهرا شدیم.
و ایلیا برای اولین بار رفت دیدن بابابزرگش(مادری)...
خیلی حال جالبی بود برام...دلتنگی...گریه...دوست داشتن...
و جالبتر از همه وقتی ایلیا بدون آموزش فهمید پیش کی هستیم...
وقتی که ازش پرسیدم این کیه و گفت" بابا بزرگ "
...
با فاتحه ی کوچولو خوشحالم میکنین...
پایان...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی