تاتی تاتی های آقا ایلیا
پسر خوشگلم تو توی یازده ماهگیت یواش یواش تاتی تاتی رو یاد گرفتی و اصلا هم از تنهایی راه رفتن نترسیدی... چند وقتی بود که قدم های کوچیکی بر میداشتی و تلپ می افتادی زمین...و من و بابا همیشه تو این فکر بودیم که چقدر پوشک ضد ضربه ی خوبیه !!! واگر نبود.... همیشه پیش خودم دوست داشتم که زودتر راه بیافتی و من قدم های کوچولو و خوشگلتو بشمرم... تو هم زیاد منتظرم نذاشتی و بلاخره یه هدیه ی بزرگ به مامان و بابا دادی... وقتی اولین قدمهاتو دیدیم فکر کردیم اشتباه میکنیم...اما بار بعد از خوشحای منفجر شدیم و سریعا به هر کی میشناختیم زنگ زدیم و خبر دادیم... وای که چقدر لذت بخش بود اولین لحظات راه رفتنت...فکر کنم واسه خودتم خی...
نویسنده :
فرناز فرجی
17:30